اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من دا شت
من توحسرت موندن اون خیال رفتن داشت
اون یهو بامن بدشد ازکنار من ردشد
من یاتازه وارد؟اون بینمون مرددشد
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جزمن داشت
قلبموبهم پس داد پیش من بااون دس داد
رفت ویادگاریشم اسم مثل هیچکس داد
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
اون تمام هستیم بود لحظه های مستیم بود
اون روزای عمرم بود توساعت دستیم بود
اون چشای روشن داشت اون یکی روجز من داشت
اون توشهر تش گم شد رام حرف مردم شد
عین قصه آدم حیف اسیرگندم شد
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
اون بامن غریبی کرد کارای عجیبی کرد
اون مقدسه اما جنگای صلیبی کرد
اون چشای روشن داشت اون یکی روجز من داشت
اون منو زیادش برد عشق من تو رویاش مرد
تنها باسه تاجمله تنها بادوتا برخود
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
اون منوبه دریا داد به رقیب من جا داد
اون یهو به یه مهمون قول صبح فرداداد
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
اون برنده شدشاید دل می گه برم باید
فال قهوه هم می گفت دیگر اونمی آید
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
اون دلم روبرگردوند اما تا تهش سوزوند
من فدای این رفتن رفت وخاطرتش موند
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
دسته گل فرستادم تابیفته به یادم
من یه برگ پاییزی روی قایق بادم
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
پادشاهه اون حالا عین ماهه اون حالا
من همون پلنگم که هی می خواد بره بالا
اون چشای روشن داشت اون یکی روجزمن داشت
اون نشسته توقصرش باقرارهی عصرش
من توخلوتم تنها خیره به دوخط نثرش
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جزمن داشت
اون چشاش پراز غم بود اون یه ماه مبهم بود
دریا هام خبرداشتن زیبامال مرم بود
اون چشای روشن داشت اون یکی روجزمن داشت
توچشاش غم نیست ماهه اما مبهم نیست
عاشقابیاین دیگه زیبا مال مریم نیست
اون چشای روشن داشت اون یکی رو جز من داشت
من توحسرت موندن اون خیال رفتن داشت
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
روزای خوب برای تو شبای بدبرای من
بیستای قرمز مال تو نمره ردبرای من
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم برای تو
نتای رنگی مال تو شعرغم انگیز مال من
بهاروعطرش مال تو برگای پاییزمال من
غصه توبرای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
گلای قرمز مال تو گلای پرپرمال من
قصه اول مال تو حرفای آخرمال من
شوق سفربرای تو دردسفر برای من
رسیدناش برای تو فکرخطر برای من
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
لذت خنده مال تو بارون گریه مال من
صد آفرینا مال تو حرف گلایه مال من
آتیش عشقم مال تو کتاب سوختن مال من
عمرزیاد تو فال تو رنج زیاد تو فال من
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
قصر طلایی مال تو موندن وساختن مال من
همیشه بردن مال تو همیشه باختن مال من
خاطره خوش مال تو تلخی رفتن مال من
ناز واداها مال تو چشای روشن مال من
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
خوابای رنگی مال تو خواب پریشون مال من
ذوق رهایی مال تو رنجای زندون مال من
روزای زیبا مال تو جمعه دلگیرمال من
قسمتای خوش مال تو غمای تقدیر مال من
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
زندگی من مال تو خستگی تو مال من
هر چی که داشتم مال تو تاردشی از خیال من
ستاره بارون مال تو اشک شبونه مال من
ناز وکرشمه مال تو اخم بهونه مال من
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
هرچی ترانس مال تو برق نگاهت مال من
تمام دنیارو میدم صورت ماهت مال من
خورشیدومهتاب مال تو شبای تاریک مال من
خونه ابرا مال تو جاده باریک مال من
غصه تو برای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگو خودم گریه کنم به جای تو
برنده بودن مال تو آخربازی مال من
ترانه هام فدای تو هرچی می سازی مال من
سواردورقصه هام تومال من ،من مال تو
دیوونه نگاهت شدم من توروکم دارم نرو
غصه توبرای من شادی من برای تو
دلت گرفت بگوخودم گریه کنم به جای ت
ادامه مطلب...
به تو میاندیشم ای سراپا همه خوبی
تک تنها به تو می اندیشم
همه وقت .....همه جا....
من به هر حال،که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را،تنها تو بدان
توبیا...........
تو بمان با من ،تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو،به جای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو در فتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر.......توببند.......
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصهی ابرهوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین بک نفس از جرعه ی جانم با قی ست
آخرین جرعهی این جام تهی را تو بنوش
به تو می اندیشم
ای سرا پا همه خوبی ...........................